عید غدیر تولد دوست جونم
ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟آفتابی ست هوا ٬یا گرفته ست هنوز ؟ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می گرید ارغوان این چه رازیست که هر بار بهار ٬با عزای دل ما می آید ؟ارغوان پنجه ی خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس کی برین دره غم می گذرند ؟ارغوان خوشه ی خون بامدادان که کبوترهابر لب پنجره ی باز سحرغلغله می آغازندجان گلرنگ مرابر سر دست بگیربه تماشا گه پرواز ببرآه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند ارغوان بیرق گلگون بهار تو بر افراشته باش شعر خون بار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش تو بخوان نغمه نا خوانده ی من ارغوان شاخه ی هم خون جدا ما...
نویسنده :
سحر گلی
2:59