عاشقانه سحر و حسینعاشقانه سحر و حسین، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

چقدر از نداشتنت میترسم.....

عید غدیر تولد دوست جونم

ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟آفتابی ست هوا ٬یا گرفته ست هنوز ؟ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می گرید ارغوان این چه رازیست که هر بار بهار ٬با عزای دل ما می آید ؟ارغوان پنجه ی خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس کی برین دره غم می گذرند ؟ارغوان خوشه ی خون بامدادان که کبوترهابر لب پنجره ی باز سحرغلغله می آغازندجان گلرنگ مرابر سر دست بگیربه تماشا گه پرواز ببرآه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند ارغوان بیرق گلگون بهار تو بر افراشته باش شعر خون بار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش تو بخوان نغمه نا خوانده ی من ارغوان شاخه ی هم خون جدا ما...
23 مهر 1393

موزه گردی توعید قربان

 سلام میخوام یکم در مورد شهرمون بهت بگم تو عید قربان دوستای منو شوهری اومدن پیشمون و شب تو ویلای عمو جونت شام خوردیمو تا صبح کنار آتیش نشستیم خیلی خوش گذشت مخصوصا وقتی بابایی پانتومیم اجرا کرد دیگه مرده بودیم از خنده نا گفته نمونه عمو شهریار دوست بابایی هم برامون گیتار زد صبح طلوع خورشید و دیدیم ساعت نزدیک 8 بود که خوابیدیم و ساعت 10 بیدار شدیم عمو رسول دوست بابایی برامون یه املت خوشمزه آماده کرده بود نا گفته نمونه اونروز اولین بارون پاییزی شهرمون هم بارید خلاصه که بعد از صبونه رفتیم گشت شهری بعدم یه نهار خوشمزه و بعد از استراحت و یه ریلکسیشن توسط عمو شهریار همه برگشتن سر خونه زندگیشون نخود نخود هرکه رود خانه ی خود   &nb...
23 مهر 1393

جمعه بدر

سلام عزیز دلم امروز93/7/12 هست دیروز با بابایی  به اتفاق خانواده بابایی رفتیم ویلایی عموی تو که میشه برادر بابایی خوب بود خوش گذشت اینم عکسای ستوده نوه عمه هاته آخه دوتا از عمه هات دوباره با هم فامیل شدن ستوده در حال تفکرونقشه کشیدن برای به دست آوردن دوربین       ستوده در حال خود شیرینی و تقاضای دوربین         وقتی تقاضاش بی نتیجه موند خودش دست به کار شد وقتی بازم نتیجه نگرفت به  شیوه خودش دست به کار شد عشوه و در آخر اینجوری شد   ...
12 مهر 1393

اولین روز رژیم

سلام مامانی امروز از صبح فقط انگور خوردم صبونه نهار شام خیلی سخت نیست ولی یکم کسلم حوصله انجام کاریو ندارم به امید خدا موفق میشم من واسه بدست آوردنت از هیچ تلاشی دریغ نمیکنم  اینارو انجام میدم ایشالاه که سال بعد تو آغوشم باشی  خداجونم عاشقتم فقط تو....... ...
6 مهر 1393

چی شد که اینجوری شد...

عزیز دلم میخوام باهات یکم درد دل کنم دکترم بهم میگه دلیل اینکه تورو ندارم  داشتن اضافه وزنه نمیدونم یهویی چرا اینقدر تپلی شدم بعد از ازدواج با همسری بود که اینقدر اضافه وزن آوردم خدا میدونه دیگه از رژیم گرفتن حالم داره بهم میخوره نه اینکه موفق نشما برعکس موفق میشم ولی نمیتونم نگهش دارم و برمیگردم به وزن قبلی شایدم بیشتر از وزن قبلیم هرکاری بگی کردم تردمیل خریدم تحت نظر بهترین پزشکای تغذیه بودم خام خواری کردم گیاه خواری کردم اما همین که یه کوچولو بیخیال شدم وزنم عین فنر برگشت سر جاش   2سال پیش با بابایی میرفتیم بیمارستان فوق تخصصی ناباروری واسه IuI اون موقع ها نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده بودم  ولی تا عمل و ...
5 مهر 1393

بوی خوش خاطره....

                         ای نام تو بهترین سرآغاز             بی نام تو نامه کی کنم باز                                                                                                    اندر احوالات خانواده من موقعی که بوی خوش مدرسه به مشامشون میرسه         خواهرم...
5 مهر 1393

1393/1/5

                                           بندر آنتالیا شهری کنار دریا                                                                            عزیز دلم منو بابایی عید امسال یه سفر دونفره به آنتالیا داشتیم که خیلی عالی بود خیلی خوش گذشت                            ...
5 مهر 1393

پاییزی دیگر

صدایت،آری،همان که سالها ست موسیقی مورد علاقه ام شده است همان که میشود سنگ صبور شبهای سردم همان که در روزهای قدم زدن با من حرف میزند. همان را میشنوم... میخواهم با تو با زبان پاییز حرف بزنم... زبانی مخصوص درد دل هایم با تو... زبانی که فقط تو میفهمی و من آنگونه تورا دوست خواهم داشت که تمام موجودات آسایش خود رااز دست دهند تنها به خاطر حسادت به تو ...
5 مهر 1393

عروس پاییزی

این روزهایی که از عمرم سپری می شوند تو هر روز در کنارم هستی با تو احساس عشق در من بیشتر می شود و من هر روز بیشتر برای چشمهایت بی تاب می شوم قشنگ ترین روزها و شب هایم همین روزها و شب های با تو بودن است که زیباترین ، فراموش نشدنی ترین لحظات را برایم می سازی وقتی که با توام همه چیز را فراموش می کنم و تمام سهم من از دنیا می شود همین مهربانی های بی پایانت تو برای من عزیز ترینی و من همیشه به تو فکر میکنم دوستت دارم و می دانم که حرف لبهایم نمی توانند عشق من را آنطور که هست بیان کنند ولی می دانم که تو می دانی چقدر تو را می خواهم و عاشقانه می پرستمت.. فقط &nb...
5 مهر 1393

حافظ خوش خبر

   اینروزا همه از اومدن تو حرف میزنن حتی جناب حافظ   مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد            هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد  برکش ای مرغ سحرنغمه داودی باز           که سلیمان گل از باد هوا باز آمد  عارفی کوکه کند فهم زبان سوسن            تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد  مردمی کردوکرم لطف خدا داد بمن            کان بت ماهرخ از راه وفا باز آمد  لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح       داغ دل بود به امید دوا باز آمد  چشم من ...
5 مهر 1393